جرعه جرعه جآن

روزی دریا خواهم شد...

تن را هلیدن تا به کی؟!

اصلا یادم نمیاد از کی و به چه علت این همه تنبلی در من رسوخ کرد...


راه حل بیرون کردنش چیه؟

میشه هر چی می‌دونید بگید؟


پ.ن: به نظر می‌رسه واژه تنبل ریشه در فارسی دری داره، ترکیبی از «تن + بهل» بوده، «هلیدن» توی فارسی دری، به معنی «اجازه دادن» یا به نوعی «فرصت دادن» هست. «بهل» یعنی «اجازه بده». و می‌تونه اصطلاحاً «تن را فرصت آسایش بده یا تن را بیاسای» باشه. و شاید در اصطلاح کسی که چنین می‌کنه رو تنبهل می‌گفتند که الان به «تنبل» تغییر ظاهر داده :) الله اعلم.

بامدیریت

خیلی دلم یه تغییر وضعیت میخواد، اصلا به ذهنم نمیرسه مثلا چی...

ولی خوب میدونم یه زیارت حسابی، حالمو جا میاره که شده جزء محالاتم :/


مثلا یه هو پاشم برم راهیان نور :)

 شده دو روزه !


عنوان به ذهنم نرسید اولین کلمه معلق توی فضای سیال تخیلاتم رو نوشتم اون بالا :)

تا این حد بی قید.

چرا

چرا حال معرفی کتاب نوشتن ندارم؟


:/

بی صدا

بی صدا ببارم، تمام ایوان را آب بردارد و تمام غم هایم را بشوید و با خود ببرد... تمام دلواپسی ها، همه نشدن ها، همه دلتنگی ها، همه پستی هایی که غرقشان شدم و بلندی هایی که دستم بهشان نرسید.

تمام غم ها را.


یک دنیا حرف دارم...

از جنس بی صدا.

____________________________

نمیدونم به طلبه...

به رزق و روزیه

به قسمته..

به هر چی هست، منم میخوام.

دلتنگ حرم قشنگتم آقای رئوف.

و بالاخره تصمیم نهایی :)

دیروز داشتم توی نور به ماهی کوچولو نگاه میکردم، متوجه ی دو تار سیبیلش شدم که به نحو نامرئی دو سمت دهانش رو به پایین روییده و بعد قیافه اش رو دو دو تا چهار تا کردم و با تک تک اسم های پیشنهادی شما سنجیدم و به این نتیجه رسیدم که «چنگیز کوچولو» صداش کنم :] هرچند جوابمو نمیده :| 


+ اون بنده خدایی که پیشنهاد اسم چنگیز رو داد همیشه خصوصی و زیر آبی نظر میذاره و از خودش رد پایی به جا نمیذاره. باشد که سر عقل بیاد!

نظر سنجی

یک فروند ماهی کوچولو به رنگِ فانتزی صورتی فسفری و اندازه نصف یک بند انگشت موجود است:)

اسمشو چی بذاریم خوب است؟

نظر بدهید :)
هستیم بر آن عهد که بستیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan