دلم همستر میخواد
چند سال پیش رفتم با بابام همستر بخرم،
همسترها خواب بودن.
پدر فرمود عَه اینها که همش خوابن... چیه آخه یه چی بگیر حداقل حرکت کنه، حال آدم به هم میخورد از اینها.
با لبهای آویزون از مغازه اومدم بیرون،
گفتم پس یه جفت فنچ بگیرم،
گفتن اینها که خیلی سر و صدا دارن! نمیذارن آدم بخوابه.😒😐
بزرگوار مدنظرش بیشتر خریدنِ مجسمهٔ حیوانات بود، روش نمیشد واضح بگه.
بعد شما هی بگو چرا تکفرزندی؟ یعنی بچه نخواستن؟
با این توصیف بچهٔ بیحرکتی که بیدار باشه؛ ولی بیصدا باشه رو چطور میتونستن شخصیسازی کنند؟!
بعد امشب میفرمان، بریم یه بچه بیاریم بزرگ کنیم، میگم کی حال داره دشوریش رو بشوره؟😄 فرمودند یکی میاریم که این مرحله رو رد کرده باشه!
+ به هرحال بزرگترها راهش رو پیدا میکنند 😆😬✋🏻
|۹ دی ۱۴۰۲_ ساعت ۱۲ و ۵ دقیقه بامداد|
- يكشنبه ۱۰ دی ۰۲