جرعه جرعه جآن

روزی دریا خواهم شد...

یه گلدون گل داوودی سفید

فرای همه‌چیز، به «م» حق میدم به همه‌چیز و همه‌کس پشت کنه... فرقش با من اینه که اولاً از قفس اومده بیرون، دوماً به خودش بیشتر از همه اهمیت میده، سوماً اون پرجرئته و من بزدل : ) البته که سببِ دو دلیل آخر رو دقیق نمی‌دونم... شاید به اهمیت دادنم به «خانواده و رضایتشون» برمی‌گرده. بعید نیست.

 

+ خیلی کلی گفتم. قرار هم نیست جزئی‌تر بشه. برمی‌گرده به خودسانسورِ درونم. شاید توی یه وبلاگ کاملاً ناشناس راحت‌تر باشم.

+ دلم می‌خواد یه روز جمعه، خدا رو دعوت کنم روی پشت‌بوم خونه‌مون یه میز کوچولو، یه گلدون گل داوودی سفید و دوتا صندلی... و تا شب باهم حرف بزنیم. به صرفِ چای و اسنک.

 

|۱۸ اسفند ۱۴۰۲ _ ساعت ۱۱ و ۴۷ دقیقه شب|

به موردی اشاره کردی که من هم تجربه‌اش می‌کنم: اهمیت دادن به رضایت خانواده و در اولویت قرار دادنش که می‌تونه گاهی دایره رو تنگ کنه برامون

آره خیلی تنگ...
رسماً دیگه زندان!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هستیم بر آن عهد که بستیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan