جرعه جرعه جآن

روزی دریا خواهم شد...

عشق، بارون، موتور هزار : )

وقتی بارون میاد، نمی‌ایستید پشتِ پنجره برای موتوری‌ها آیةالکرسی بخونید؟

ولی بخونید خیلی خوبه : )

خیلی کوچیک که بودم، بابام پستچی بود. روزهای ابری یه دست لباس بارونی می‌پوشید که پلاستیک خالص بود. بارون که می‌زد، نگران نبودم که خیسِ آب بشه، نگران بودم که لیز بخوره بیوفته... الآن موتوری‌های توی خیابون بارونی، من رو می‌برن به اون روزها... مدام براشون غصه می‌خورم.

اون موقع بلد نبودم آیةالکرسی بخونم. الآن بلدم. شاید یه روزی هم یکی پیدا شد برای من و شاید برای ذریه‌ام خوند. هوم؟

 

 

+ امسال رعد و برق ندیده بودم... الحمدلله امشب حسابی رگبار زد و رعد و برق شد : ) 

 

|۱۷ اسفند ۱۴۰۲ _ ساعت ۱۰ و ۵۸ دقیقه شب|

 

چه قشنگ:) خدا پدرتونو حفظ کنه 

 

من همیشه هر موتوری ای رو که با خانواده ش می بینم دعا میکنم خدا یه ماشین خوب بهش بده ، موتور کلا خطرناکه

چه دعای خوبی 🤩
 آره درسته... موتور از بیخ خطرناکه.

این هوای بارونی رو با رعد و برق‌هاش خیلی دوست دارم

منم منم 🤩🌱

اینا بارون کدوم شهر هست ؟

چند روز پیش تهران

میدونی... بارون یک چیزه عجیبیه... بیرون از فضای جسم ما میباره... اما تا اعماق روح نفوذ می‌کنه

جزو عجیب‌ترین اتفاقات عالم محسوس تلقیش می‌کنم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هستیم بر آن عهد که بستیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan