جرعه جرعه جآن

روزی دریا خواهم شد...

خلاء و دیگر هیچ...

همیشه روزهای آخر سال و روزهای اول سال جدید برام مثل طوفان میمونه و من چون ذره غباری درش پیچیده میشم، بالا میرم، پایین کشیده میشم، با بقیه ذرات معلق تنیده میشم و ناگهان با سوت سرسام آور در خلاءی بی خودی رها میشم...


چقدر دلم میخواد حداقل یک سال از باقی عمرم رو در اوج آرامش و دور از دغدغه‌های خودساخته شروع کنم.



پ.ن : برای هم وطن های سیل زده هم دعا کنیم و هرچی دستمون میرسه کاری کنیم.

پ.ن2: مغزم خالیِ خالیه... بی خود شده در خلاء مغزم رها شدم...

مثلا، خلوتگهی در یک ناکجا آباد، بالای کوهی، که رو به رویت آبشاری آواز می خواند و نسیم نوازشت می کند ...
عالی...

من‌ترجیحا جای سکوت رو دوست دارم حتی بدون‌ صدای خشن آبشار، در حد چشمه روان هم باشه قابل قبوله..

نمی‌فهمم چرا نباید سال نو رو با آرامش شروع کنیم؟ 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هستیم بر آن عهد که بستیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan