کاپشن و کلاهشو با ناز از تنش درآوردم، نشست روی صندلی بین دو تا پسر و یاد خودم افتادم که با دختر جماعت حال نمکیردم! و بعد گُلسرشو روی موهاش جابه جا کردم و ازش پرسیدم اسمش چیه، گفت و من نفهمیدم، از بچه ها پرسیدم اسم این دوستتون چیه؟ با هیجان باهم داد زدند و اینبار کمی فهمیدم :| نگاه به موهای بلند و حالت چشم ها و گلسرش انداختم و منو یاد دوست سوم ابتداییم؛ یاسمن، انداخت. دلم براش قنج رفت...
خلاصه توی اتاق بازی با شکایت و خاله خاله گویان اومد و دستم رو کشید و برد کنار جامپینگ و اشاره کرد به پسرکی که اسباب بازیش رو نمیداد که دخترک :| هم باهاش بازی کنه...
با روی باز گفتم: اسباب بازیت رو میدی این دختر نازنازی هم باهاش بازی کنه؟ زود بهت بر میگردونه :)
گفت: نهههه نمیدم... ولی اون که خودش پسره :| بعدا براش میخرم!
خلاصه بر سر جنسیت یک فندق، در مقابل کل کائنات به نحوی مضحک ضایع شدم!
ُُُُ___________________
پ.ن: یه اسم برای بچهتون بذارید که آدم بفهمه دختره یا پسر از اون گذشته، موی بلند و گُلِسر روی موهای یک پسر 4 ساله چی میگه؟! اصلا چی داره که بگه؟
- پنجشنبه ۲۲ آذر ۹۷