امروزم به برکت سکوت منزل از ساعت ۱۲ و ربع ظهر شروع شد!
ولی خب الحمدلله دو تا کاری که برام در اولویت بود رو تونستم انجام بدم و از این بابت بسیار راضیم.
اما آموزشهام، تونستم دوباره قسمت slice رو تمرین کنم و یه صفحهٔ وب طراحی کردم 😁 با آدرس همین وبلاگم. قسمت بانمکی بود شاید بشه بعدها روش بیشتر مانور بدم.
از ورزشهای دیروز هنوز بدن درد دارم و الان دوباره باید انجامشون بدم. چون طی روز وقت نشد متأسفانه.
ظهر ن.ن زنگ زد که چرا واتس رو چک نمیکنی؟ نوتیف من رو حداقل روشن کن. عذرخواهی کردم و رفتم مشغول ماجراهای اوشون شدم و خب بسیار طولانی بود، وسطهاش کارهای دیگر رو هم انجام میدادم... ولی تهش اینکه، چقدر بده آدمهای اطراف، اعتمادت رو اونقدر خراب کنند که دیگه نتونی حرف راستشون رو هم باور کنی. بلایی که سر ن.ن آوردند. هعی
+ دلم چیزی رو میخواد که به خودم قول داده بودم، هرگز نخواد. از اینکه نتونستم سر قولم بمونم ناراحتم. از اینم که نمیتونم چیزی که میخوام رو به دست بیارم خیلی بیشتر ناراحتم. آره دیگه امشب هم پرِ آهم.
|یکشنبه_ ۲۰ شهریور ۱۴۰۱_ ساعت ۱۲ و ۵ دقیقه نیمه شب|
- دوشنبه ۲۱ شهریور ۰۱