وقتی خسته و ناراحت میشم از شیطنت های فندوق هام، اصلا نمیدونم چی خطابشون کنم! اسمشونو صدا کنم از «عثبانیت»ی که نمیخوام به روی خودم بیارم، کم نمیشه! پس مثلا میگم: «برادرِ من این چه کاریه؟» یا «خواهرِ من آخر صف کجاست؟»
حتی گاهی دیده شده وقتی از دست فلان حرکت آقای پدر کلافه میشم خطابشون میکنم :« برادرِ من...»
به این نتیجه رسیدم «برادرِ من» یا «خواهرِ من» توی گنجنه لغاتم در لیست سیاهِ فُحشیجات نوشته شده ولی نمیدونم کی این کارو کرده :|
خخخ اصلا نابودم، خودم میدونم!
________________________________
واعظِ درون: آخه اینا هم گفتن داره؟
گوسپندِ مُرَدّد درون : خُب شاید پست موقت... :|