فندقِ سه سالهام ناراحت، نشسته بود روی الاکلنگ، با هر رفت و برگشت، نوک زبون و شیرین زمزمه میکرد: "میرسم...نمیرسم...میرسم...نمیرسم..."
+ ناخودآگاه یاد جوادَم افتادم :)
--------------•●
برگرفته از کانال جرعه جرعه جان:
@EinTaGhaf
- چهارشنبه ۱۵ اسفند ۹۷