یکی از داستانهای بلندِ مذهبی که تا حالا خوندم وخیلی چسبید، کتاب «احضاریه» به قلم جناب آقای «علی مؤذنی» از نشرِ «اسم» بود.
داستان حول محورِ سفری میچرخه که یک روزنامه نگارِ ایرانی به اسم «مسعود» به اون «احضار» میشه و خوابی که خواهرش «عارفه» میبینه و مشتاق تر از برادر میشه برای سفر!
جریاناتِ منتهی به سفرِ و آیین «پیاده روی اربعین»، کنشها و واکنشهای شخصیتها، خوابی که عارفه میبینه، اشتیاقش به سفر و روندِ رفت و برگشتِ داستان بین گذشته و حال، کاملا در نامگذاری این کتاب دخیل بوده.
راز دلچسبی این کتاب در تحقیقِ 4 ساله و جانانه ای نهفته که نویسنده معطوف کرده برای مطالعه تاریخی و عاطفیِ واقعه کربلا، جریانات سیاسی و شخصیتهای شبهه آلودِ تاریخِ امامت امام علی(ع) و حسنین(ع). اما به نظر میرسه قشنگترین بخش تحقیقاتِ جناب آقای مؤذنی مربوط میشه به زندگی پر فراز و نشیب و شخصیت والای حضرت زینب (س) و رابطه عاطفی ایشان با امام حسین(ع) و جنابِ عبدالله بن جعفر طیار، چرا که تحلیلهای دلبرانه شون از شخصیت این بانوی بزرگوار از قلمِ «عارفه» به قدری دقیق و منطقیه که ناگریز آدم رو به این سمت سوق میده که: "ببین! الگوی واقعی و تمام عیارِ یک زن در جایگاهِ دختر، خواهر، همسر و به طورِ دقیقتر در جایگاهِ پیرو امامِ زمانِ خودش، حضرت زینب سلام الله علیها هستند، ایشون اومدند تا برای ما و در ظن ما، الگویی دست یافتنی تر باشند".
اما تنها نقد غیر حرفه ای خودم رو به سبکِ روایت و جریان سازی این کتاب وارد میکنم. میدونم که همیشه اعتماد کردن به فهم مخاطب خوبه اما یک جاهایی نویسنده ها از جمله آقای مؤذنی روی این اصل داستان نویسی بیش از حد سرمایه گذاری میکنند. توی کتاب احضاریه جابه جایی شخصیت های مسعود و عارفه که به عنوان خواهر و برادری بسیار وابسته و دلبسته به هم شناخته میشند، خیلی توی ذوقِ منِ مخاطب زد که گاهی باعث میشد فضای بکر و لذت بخشِ تحلیل ها و روند داستان توی ذهنم مخدوش بشه و با ابرویی گره کرده برگردم چند صفحه قبل تا ببینم دقیقا اونچه که رخ داد واقع جریان داستان بود یا خیالات و اوهامِ شخصیتهای اصلی. اما در کل نقاط قوتش به قدری زیاد بود که ایرادهای جزئی این چنینی چیزی از ارزشش کم نمیکنه.
_______________
پ.ن: واقعا از خوندن این کتاب تا چند روز سر ذوق بودم و توصیه میکنم حتما بخونید هرچند برای تحسین تحلیل های بکر این کتاب از شخصیت والای حضرت زینب(س) کلماتم قوت کافی ندارند.
پ.ن2: بسی از «بیان» عصبانی ام که همه نیم فاصله هام رو حذف کرد! بی تربیت :/ جز تعدادی اندک که کژتابی ایجاد میکرد، به بقیه دست نزدم نگید چقدر بی سواده هااا
پ.ن3: یادم رفت عکس جلدش رو آپلود کنم خب، ویرایش کردم :)
اینم عکس:
- پنجشنبه ۱۶ اسفند ۹۷