فرای همهچیز، به «م» حق میدم به همهچیز و همهکس پشت کنه... فرقش با من اینه که اولاً از قفس اومده بیرون، دوماً به خودش بیشتر از همه اهمیت میده، سوماً اون پرجرئته و من بزدل : ) البته که سببِ دو دلیل آخر رو دقیق نمیدونم... شاید به اهمیت دادنم به «خانواده و رضایتشون» برمیگرده. بعید نیست.
+ خیلی کلی گفتم. قرار هم نیست جزئیتر بشه. برمیگرده به خودسانسورِ درونم. شاید توی یه وبلاگ کاملاً ناشناس راحتتر باشم.
+ دلم میخواد یه روز جمعه، خدا رو دعوت کنم روی پشتبوم خونهمون یه میز کوچولو، یه گلدون گل داوودی سفید و دوتا صندلی... و تا شب باهم حرف بزنیم. به صرفِ چای و اسنک.
|۱۸ اسفند ۱۴۰۲ _ ساعت ۱۱ و ۴۷ دقیقه شب|
- جمعه ۱۸ اسفند ۰۲