جرعه جرعه جآن

روزی دریا خواهم شد...

چُست و چابک

دلم می‌خواد برگردم به اون روزی که خانم لولایی معلم کلاس چهارمم، سر کلاس فارسی، شعرِ «باز باران، با ترانه» رو خوند... همون‌قدر لذت ببرم و تخیلم قلقلکش بیاد، غرق بشم توی بحر افکارم.

 

 

+ هعی... 

 

|۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۲ _ ساعت ۱۰ و ۵۵ دقیقه شب|

کودکی ده ساله بودی...

هعی
یه جوری زود و بی‌محتوا گذشت که صدحیف.

نه دیگه برگشتی وجود نداره

متأسفانه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هستیم بر آن عهد که بستیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan