جرعه جرعه جآن

روزی دریا خواهم شد...

خدا گردن کلفت نیست!!

یه مدت طولانی داشتم فلسفهٔ «برزخ اعمال» رو پیگیری می‌کردم.

 

به این نتیجه رسیدم همه‌چیز با این خط‌کش که «فلان چیز اتفاق نیفتاد چون به خیر و صلاحت نبود»؛ سنجیده نمیشه.

 

خیلی از نرسیدن‌ها توی جا زدن ما در یک قدمی رسیدن به قله است.‌‌ اونجایی که نفس کم میاد... اکسیژن کمه. اونجایی که باید مقاومت کنی و نمی‌کنی.

 

خیلی از نرسیدن‌ها به خاطرِ اثر وضعی یه سری اعمال دیگه‌مونه. یه نگاهِ حرام، یه سوءظن... که رزقی که چند ثانیه پیش برات مسلم شده بود رو ازت منصرف می‌کنه. 

 

خیلی از نرسیدن‌ها توی یه صدقه‌ای که باید می‌دادیم، دلمونم گواهی داد که بدیم ولی ندادیم. بعدش چی شد؟ ریل‌گذاری اتفاقات پیشِ‌رو تغییر می‌کنه و به یه سمت دیگه منحرف می‌شه. ده دقیقه قبل قرار بود به فلان هدف برسی، یهو سوزن‌بان ریل رو عوض کرد، تقدیرت رفت یه سمت دیگه و به هدف نرسیدی!!

 

 

 

فلسفهٔ برزخ اعمال خیلیییی چشمم رو باز کرد.

 

خیلی سیستم فکرم رو تغییر داد.

 

خیلی اون حس و درک منزه بودن خدا از هر عیب و نقصی برام ملموس‌تر شد، «سبحان» بودهِ «الله» برام واضح‌تر شد.

 

درسته که خیلی این ماجرا پیچیده است و ما از پشت پرده حقایق بی‌خبریم و دقیقا هیچچچچچ احدی (غیر از اولیاء الله) نمی‌تونند دقیق بگن به خاطر چی و به واسطهٔ چه عملی یا چه اثر وضعی، به فلان هدف رسیدی یا نرسیدی؛

 

اما حداقل دونستنِ فلسفهٔ برزخ اعمال، اینه که می‌فهمی همه نرسیدن‌هات به خاطر گردن‌ کلفتی خدا و خدا بودنش (نعوذ بالله) نبوده!!!

 

فهمیدی ته حرفم رو؟

 

 

آره! ماجرا پیچیده است؛ ولی خدا یه سِنسُر حساس روی همه‌مون نصب کرده،

 

اونم چراغ دادن‌های دل‌مون سر هر پیچ خطرناکه، گواهی دادن‌های دلمون سر هر درهٔ عمیق و مرگ‌باره...

 

اگر اون ضمیر و فطرت، پاک و روشن باقی بمونه، به رااااحتی می‌تونی بفهمی کِی باید چه‌کاری انجام بدی.

 

خیلی راحت.

 

از اون حجم پیچیدگی زندگی، به آسودگی می‌تونی قلبت رو سَلیم و سالم به در ببری.

 

بسیاری از سختی‌هایی که سر راهمون میاد، به خاطر اینه که اون ضمیر رو روشن نگهداره. مثل یه سمباده،

 

مدام می‌زنه و صیقل میده.

 

مدام می‌زنه و غبار ضمیرِ روشن رو پاک می‌کنه.

 

اگر نباشه این سمباده‌های روح، خیلی زود زنگار می‌گیره... اون ضمیرِ روشن، خیلی زود رو‌به‌سوی خاموشی، سکوت و انفعال می‌ذاره.

 

 

برای امشب بسه.

 

 

 

+ شب ۱۹ ماه مبارک رمضان، خیلی التماس دعای فرج 🗝..‌.

ان‌شاءالله تک‌تک‌مون از مؤثرین در امر فرج باشیم.

اینطوری که جناب شاگرد بنّا فرمودند... [کلیک]

 

 

|۲۰ فروردین ۱۴۰۲_ ساعت ۷ و ۵۳ دقیقه شب|

از ماست که بر ماست.

خدا بحق امشب همه مونو به ظهور برسونه.

آمین

آمین با ارحم الرحمین 🌱

اتفاقا داشتم توی کتاب سه دقیقه در قیامت میخوندم ... اونم همچین میگفت .

توی زندگی پس از زندگی هم بود 

به اون ادمه نسخه های بدتر و بهتر همون ادمو نشون میدادن .

میگفتن اگه فلان موقع فلان تنبلی و نکرده بودی الان این شده بود .

خیلی جالبه که خط داستانی مختلف مون اونجا هست :دی

آره واقعاً... «کل اولئک کان عنه مسؤلا»
خودمون بیشترین مسئولیت رو در تماااام اتفاقات دور و اطراف‌مون رو داریم.

چقدر خوشحالم زری خانوم که شما هم این کتاب رو خوندید.
من شرح کتابش رو از استاد امینی‌خواه شنیدم. توصیه می‌کنم حتماااا بشنوید. شرح‌ سه دقیقه در قیامت و شرح آنسوی مرگ و مستند شنود.توی کانال تلگرام و ایتاشون هست.

به قول چناب حافظ:

چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی

وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی...

 

عالی بود.

ممنون از لطف شما🌱
الحمدلله 

درد ما جز به ظهور او مداوا نشود

 

هرگز نشود...
اللهم عجل لولیک الفرج 

بل الانسان علی نفسه بصیره

و لو القی معاذیره...

 

👌👌
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هستیم بر آن عهد که بستیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan