خب دیگه ما هم چند روزه جابهجا شدیم الحمدلله و کماکان داریم وسایلها رو میچینیم. چه پروسه خسته کنندهای شده. میری وسایل کمدها رو بچینی میبینی اول باید فرشها پهن بشن، میخوای فرش پهن کنی، میبینی باید موکت اول میزون بشه، موکت میزون میشه میبینی فرشها رو دادن قالیشویی هنوز نرسیده و الی آخر. همهچیز زنجیروار بهم وصله.
شدیداً دلم گردش میخواد. خونه دوستم ۵_ ۶ تا ساختمون اونطرفتره؛ ولی هنوز فرصت نشده بهش سر بزنم. تا خونه از این آشفتگی در نیاد، گردش و ملاقات دوستهام بهم نمیچسبه. سیستمم اینطوریه که وقتی میخوام برم بیرون، خونه رو کامل تمیز میکنم تا وقتی برمیگردم خونه با جبههٔ جنگ مواجه نشم که همهٔ حال خوبم مثل الکل نپره.
این چند وقت هم آموزش بیآموزش. حتی تمرین هم نکردم. ولی خب آخرین فایل، مربوط به روتوش رو دوبار دیده بودم. حالا تا اوضاع خونه مرتب بشه باز میشینم سر تمرینم.
دارم سعی میکنم به کارم فکر نکنم و ذهنم رو ازش منحرف کنم حالا تا ۱۰_ ۱۵ روز دیگه مشخص میشه باید چکار کنم و از اداره زنگ میزنند. اگر شیفت صبح باشم به خیلی از کارهام میرسم مثل طرح زدن و آبدرمانی و کارهای موسسه و... ولی اگر بعدازظهری باشم... ولش کن بابا خدا بزرگه 😌✌🏻
انشاءالله اوضاع قاراشمیش فعلی هم جمع میشه تا ببینیم خدا چی میخواد.
|شنبه ۲ مهر ۱۴۰۱_ ساعت ۱۲ و ۴۵ دقیقه|
- شنبه ۲ مهر ۰۱