«کافه ماگنولیا شعبه دیگری ندارد»
یک روز این رو بالای کافه کتاب خودم میزنم. شاید تو و اون یکی، هر روز بیاید به صرف بیسکوییت هایی که خودم پختم و چای، دور میزی بشینیم که کنار درخت ماگنولیا مختص خودمون گذاشتم.
تو در مورد رُمان جدیدت بگی و اون یکی از این که «وُریا» به چاپ چهارمش رسیده ذوق کنه و کار تصویرگری کتاب سومش رو بسپره به خودم و من کف کنم از داشتنتون...
اون روز قطعا خیلی دور نیست.
باید اعتراف کنم که قند ته دلم آب میشه از این تصورات دست یافتنی :)
- چهارشنبه ۲۵ مهر ۹۷