مَلِک، حزین نزد خداوندگار عالم خرامید، آهسته دو لب ز هم بگشود و عرض کرد: " إلها؛ جز آنچه به ما آموخته ای، هیچ نمیدانیم و تنها تو دانا و فرزانه ای".
پیش از این پروردگار، حقیقت مسمای آن أسماء را به آدم ابوالبشر آموخته بود و حالا از بُن پرده غیب و خارج از عالم کون و مکان، مسمای أسماء را به ملائک عرضه کرده اما ایشان ذره ای به حقیقت أسماء ره نیافته پس اعلام نمودند: «هیچ نمیدانیم».
خداوندگار با مباهات به آدم ابوالبشر اشاره کرده، افاضه نمود:" ای ملائک به جهت شرافت آدم و از بر خلافت من، او را سجده کنید."
ملائک به ذات، مقام آدم ابوالبشر را فهم کرده، بی درنگ به روی برافتادند، جز ابلیس!
ملائک روی از سجده برگرفتند، با دهانی گشوده در حیرت إبای ابلیس،خیره به وی نگریستند، چون أمری مکتوم از قبل، بر ایشان برملا گشته و آن چیزی جز کفر ابلیس نبود!
این چنین شد که ابلیس رسوا گشت...
(بقره/ 30_33)
پ.ن: اونقدری که خدا روی بشر حساب وا کرده، بشر روی خودش حساب که هیچ، پفک نمکی هم وا نکرده :|
- شنبه ۲۹ ارديبهشت ۹۷