فکر نمی کردم، توی کشورهای غیر اسلامی از بین مردم نه چندان مذهبی، برای گرفتن حق مظلوم از ظالم،با کمترین امکانات، افرادی بودند که جنگیدند و طوری که هدفشون بود به خواسته هاشون رسیدند. مدتی که رمان «مادر» رو می خوندم، حواسم به موضوعات و ریز نکاتی معطوف می شد که حیرت می کردم. البته ناگفته نماند که گاهی نگاهم مقایسه ای بود از وضع پاره ای مشکلات در ایران فعلی با آنچه در این کتاب می خوندم.
رمان «مادر» از ماکسیم گورکی، نویسنده روسی عصر لنین و استالین و انقللاب شوروی و...است. موضوع رمان، انقلاب کارگران کارخانه است اما در خلال رویداد ها، نوع نگاه شخصیت ها به واقعیات و سرگرمی هایی که برای خودشون دست و پا می کردند تا خستگی های روحی ناشی از مطالبه نکردن حق رو باهاش گم کنند، خیلی برای شخص خودم جذاب بود.
نکته ای که ابداٌ نمی تونم فراموشش کنم اینه که یک مادرِ جاهل و زجر کشیده و کتک خور شوهر با گذشته ای پر درد«پلاگه»، ذره ذره با تمام ترس ها و ناآگاهی ها با تنها پسرش «پاول»، هم قدم میشه، با کسب آگاهی ای که خودش هم نمی تونست باور کنه چطور به دستش آورد و با خستگی ها و جدایی ها، تنها به دل معرکه زدن ها رو به جون می خره و در پستوی ذهنش چیزی که لحظه ای فراموشش نمی کنه، مفهوم اعتقادات مذهبی مسیحیت، ایمان و توکل هست. خوراک فکریی که در خیلی از کتاب ها و رمان ها بُروز و ظهورش نادره.
فکر کنم این رمان، الگوی قشنگیه برای نکته ای که حضرت آقا فرمودند: " بهترین قصه هایی که مضمونی را در خودشان می پرورانند، آنهایی هستند که...تمام این مضامین در آنها وجود دارد و خودشان را نشان نمی دهند، چنانچه شما در قصه یک نکته را درشت کردید و مشخص شد که جهت گیری قصه به سمت آن است، قصه خراب می شود."
در رمان «مادر» مضامینی مثل ایمان، توکل، احترام به والدین، کمتر ندیدن والدین اگر که در موضوعی علم ندارند و ... خیلی قشنگ در کنار مضمون اصلی یعنی بیدار کردن روحیه انقلابی و مطالبه گری، مثل تکه های اصلی داستان لابه لای افکار و مکالمات جا داده شده بود و ارزش اصلی رمان در همین بود.
توصیه می کنم حتما بخونیدش :)
- جمعه ۲۸ ارديبهشت ۹۷