جرعه جرعه جآن

روزی دریا خواهم شد...

...ای دریغا مرهمی

همیشه بودند افرادی که می پرسیدند: " حوصله ات سر نمی ره؟ "

 و من یواشکی، ناشیانه نقاب لبخند می زدم به چهره و می گفتم: "نه، عادت کردم!" بعد دلم در حالی که لب ورچیده بود و کز کرده بود پستوی درونم، نجوا می کرد تا کی دروغ؟!

و من می دونستم هیچ ...ی به «تنهایی» عادت نمی کنه، چون خودم هم عادت نکرده بودم، فقط با چشم انتظاری کشدن برای اومدن بچه بعدی خانواده، هر سالی رو به سال دیگه می رسوندم!

فکر کنم با همین امید تا الان افتان و خیزان خودم رو رسوندم وگرنه عادت در کار نبود! به هر حال اگر کسی بود که دو بار می زدیم تو سرِ هم، یه بارش هم می خندیدیم، این همه خو نمی گرفتم به نبودنش...

بدبخت نسل بعدی!


پ.ن: هه!


حالا خودت تلافی میکنی
 اوه!
باشه :/
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
هستیم بر آن عهد که بستیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan